سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ادامه تفسیر 14 لقمان

تفسیر نور(10جلدى)، ج‏7، ص: 253

پیام را ساده پنداشتند و پرسیدند: ما درباره‏ى احترام به والدین و مولا و اجیر قبلًا این گونه سخنان را شنیده بودیم، این پیام تازه‏اى نبود که پیامبر از بستر بیمارى براى ما بفرستد.

حضرت که متوجّه شد مردم عمق پیام او را درک نکرده‏اند، بار دیگر على علیه السلام را فرستاد و فرمود: به مردم بگو:

مُرادم از عاقّ والدین، عاق کردن رهبر آسمانى است. یا علىّ! من و تو پدر این امّت هستیم و کسى که از ما اطاعت نکند عاقّ ما مى‏شود.

من و تو مولاى این مردم هستیم و کسانى که از ما فرار کنند، مورد قهر خدا هستند.

من و تو براى هدایت این مردم اجیر شده‏ایم و کسانى که حقّ اجیر را ندهند، مورد لعنت خدا هستند.

در این ماجرا ملاحظه مى‏فرمایید که گرچه احسان و اطاعت از والدین یک معناى معروف و رسمى دارد، ولى در فرهنگ اسلام مسأله از این گسترده‏تر است.

شکر خداوند

خداوند، نیازى به عبادت و تشکّر ما ندارد و قرآن، بارها به این حقیقت اشاره نموده و فرموده است: خداوند از شما بى‏نیاز است. «1» ولى توجّه ما به او، مایه‏ى عزّت و رشد خود ماست، همان گونه که خورشید نیازى به ما ندارد، این ما هستیم که اگر منازل خود را رو به خورشید بسازیم، از نور و روشنایى آن استفاده مى‏کنیم.

یکى از ستایش‏هایى که خداوند در قرآن از انبیا دارد، داشتن روحیه‏ى شکرگزارى است.

مثلًا درباره‏ى حضرت نوح با آن همه صبر و استقامتى که در برابر بى‏وفایى همسر، فرزند و مردم متحمّل شد، خداوند از شکر او یاد کرده و او را شاکر مى‏نامد. «کانَ عَبْداً شَکُوراً» «2»

بارها خداوند از ناسپاسى اکثر مردم شکایت کرده است.

البتّه توفیق شکر خداوند را باید از خدا خواست، همان گونه که حضرت سلیمان از او چنین‏

______________________________
(1). نمل، 40؛ لقمان، 12 و زمر، 7.

(2). اسراء، 3.

تفسیر نور(10جلدى)، ج‏7، ص: 254

درخواست کرد: «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ» «1»* ما غالباً تنها به نعمت‏هایى که هر روز با آنها سر و کار داریم توجّه مى‏کنیم و از بسیارى نعمت‏ها غافل هستیم، از جمله آنچه از طریق نیاکان و وراثت به ما رسیده و یا هزاران بلا که در هر آن از ما دور مى‏شود و یا نعمت‏هاى معنوى، مانند ایمان به خدا و اولیاى او، یا تنفّر از کفر و فسق و گناه که خداوند در قرآن از آن چنین یاد کرده است: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ» «2»

علاوه بر آنچه بیان کردیم، بخشى از دعاهاى معصومین نیز توجّه به نعمت‏هاى الهى و شکر و سپاس آنهاست، تا روح شکرگزارى را در انسان زنده و تقویت کند.

شکر الهى، گاهى با زبان و گفتار است و گاهى با عمل و رفتار.

در حدیث مى‏خوانیم: هرگاه نعمتى از نعمت‏هاى الهى را یاد کردید، به شکرانه‏ى آن صورت بر زمین گذارده و سجده کنید و حتّى اگر سوار بر اسب هستید، پیاده شده و این کار را انجام دهید و اگر نمى‏توانید، صورت خود را بر بلندى زین اسب قرار دهید و اگر این کار را هم نمى‏توانید، صورت را بر کف دست قرار داده و خدا را شکر کنید. «3»

نمونه‏هاى شکر عملى‏

1. نماز، بهترین نمونه‏ى شکر خداوند است. خداوند به پیامبرش مى‏فرماید: به شکرانه‏ى این‏که ما به تو «کوثر» و خیر کثیر دادیم، نماز بر پا کن. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ. فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ» «4»

2. روزه؛ چنانکه پیامبران الهى به شکرانه نعمت‏هاى خداوند، روزه مى‏گرفتند. «5» 3. خدمت به مردم. قرآن مى‏فرماید: اگر بى‏سوادى از باسوادى درخواست نوشتن کرد، سر باز نزند و به شکرانه سواد، نامه‏ى او را بنویسد. «وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ» «6» در

______________________________
(1) نمل 19 ( «اورعنى» یعنى به من الهام و عشق و علاقه نسبت به شکر هایت مرحمت فرما)

(2) حجرات 7

(3) کافى باب الشکر حدیث 25.

(4) کوثر 1 2

(5) وسائل ج 10 ص 446

(6) بقره 282.

تفسیر نور(10جلدى)، ج‏7، ص: 255

اینجا نامه نوشتن که خدمت به مردم است، نوعى شکر نعمت سواد دانسته شده است.

4. قناعت. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «کن قنعا تکن اشکر الناس» «1» قانع باش تا شاکرترین مردم باشى.

5. یتیم نوازى. خداوند به پیامبرش مى‏فرماید: به شکرانه‏ى این‏که یتیم بودى و ما به تو مأوا دادیم، پس یتیم را از خود مران. «فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ» «2»

6. کمک به محرومان و نیازمندان. خداوند به پیامبرش مى‏فرماید: به شکرانه‏ى این‏که نیازمند بودى و ما تو را غنى کردیم، فقیرى را که به سراغت آمده از خود مران. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» «3»

7. تشکّر از مردم. خداوند به پیامبرش مى‏فرماید: براى تشکّر و تشویق زکات دهندگان، بر آنان درود بفرست، زیرا درود تو، آرام‏بخش آنان است. «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» «4»

تشکّر از مردم تشکر از خداوند است، همان گونه که در روایت آمده است: کسى که از مخلوق تشکّر نکند، از خداوند شکرگزارى نکرده است. «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله» «5»

تلخى‏ها هم تشکّر مى‏خواهد

قرآن مى‏فرماید: «عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» «6» چه بسیار چیزهایى که شما دوست ندارید، ولى در حقیقت به نفع شماست و چه‏بسیار چیزهایى که شما دوست دارید، ولى به ضرر شماست.

اگر بدانیم؛ دیگران مشکلات بیشترى دارند.

اگر بدانیم؛ مشکلات، توجّه ما را به خداوند بیشتر مى‏کند.

اگر بدانیم؛ مشکلات، غرور ما را مى‏شکند و سنگدلى ما را برطرف مى‏کند.

______________________________
(1). مستدرک، ج 11، ح 12676.

(2). ضحى، 9.

(3). ضحى، 10.

(4). توبه، 103.

(5). عیون‏الاخبار، ج 2، ص 24.

(6). بقره، 216.

تفسیر نور(10جلدى)، ج‏7، ص: 256

اگر بدانیم؛ مشکلات، ما را به یاد دردمندان مى‏اندازد.

اگر بدانیم؛ مشکلات، ما را به فکر دفاع و ابتکار مى‏اندازد.

اگر بدانیم؛ مشکلات، ارزش نعمت‏هاى گذشته را به ما یادآورى مى‏کند.

اگر بدانیم؛ مشکلات، کفّاره‏ى گناهان است.

اگر بدانیم؛ مشکلات، سبب دریافت پاداش‏هاى اخروى است.

اگر بدانیم؛ مشکلات، هشدار و زنگ بیدارباش قیامت است.

اگر بدانیم؛ مشکلات، سبب شناسایى صبر خود و یا سبب شناسایى دوستان واقعى است.

و اگر بدانیم؛ ممکن بود مشکلات بیشتر یا سخت‏ترى براى ما پیش آید، خواهیم دانست که تلخى‏هاى ظاهرى نیز در جاى خود شیرین است.

آرى، براى کودک، خرما شیرین و پیاز و فلفل تند و ناخوشایند است؛ امّا براى والدین که رشد و بینش بیشترى دارند، ترش و شیرین هردو خوشایند است.

حضرت على علیه السلام در جنگ احد فرمود: شرکت در جبهه از مواردى است که باید شکر آن را انجام داد. «و لکن من مواطن البشرى و الشکر» «1» و دختر او حضرت زینب علیها السلام در پاسخ جنایتکاران بنى‏امیّه فرمود: در کربلا جز زیبایى ندیدم. «ما رأیت الا جمیلا» «2»

به یکى از اولیاى خدا گفته شد حقّ تشکّر از خداوند را بجا آور. او گفت: من از تشکّر و سپاس او ناتوانم. خطاب آمد: بهترین شکر همین است که اقرار کنى من توان شکر او را ندارم.

سعدى گوید:

از دست و زبان که برآید

 

کز عهده شکرش به درآید

بنده همان به که زتقصیر خویش‏

 

عذر به درگاه خدا آورد

 

 

 

    ______________________________
(1). نهج‏البلاغه، خطبه 156.

 

    (2). بحار، ج 45، ص 116.

 

 

تفسیر نور(10جلدى)، ج‏7، ص: 257

 

 


+ نوشته شـــده در یکشنبه 94 اردیبهشت 6ساعــت ساعت 10:33 صبح تــوسط سعید جندالمهدی | نظر بدهید