سفارش تبلیغ
صبا ویژن


1- نخستین هدف برای وحدت بخشی ، کاستن تنش ها، اختلافات و از بین بردن کینه ها و پیشگیری ازجنگ ها و کشتارهای مذهبی است .این هدف بامشخص کردن مبرم ترین مسائل دینی وتعیین اولویتهامیسر می گردد.
2- جلوگیری از گسترش جریانهای افراطی مذهبی، تشدید تعصب های کور و غیر منطقی که معمولاً در سایه اختلافات مذهبی شکل می گیرد و هر چه این اختلاف ها افزوده می شود، زمینه رواج غلو، خرافات، افزون می شود.به جای تعمق در دین و معنویت، حرکات ظاهری و شعاری افزایش پیدا می کند و سطح دین از عمق به لایه های روبنایی و سطحی تنزل پیدا می کند، مراسم ورفتارهای ظاهرگرایانه فراوان می شود اماازحقیقت دین هیچ خبری نیست ،در صورتی که آگاهی از اهمیت وحدت و رویکرد به آن، دین منطقی و مستدل و با پشتوانه اعتقاد آگاهانه را فراهم می سازد.
3- حفظ هویت اسلامی در جهان با وحدت بخشی به جهان اسلام شکل می گیرد، حتی هویت شیعی باوحدت بیشترمی گردد، بویژه اگر این هویت همراه با عمران و آبادانی و توسعه اقتصادی و سیاسی وسماحت همراه باشد.
4- تقویت بنیه جامعه اسلامی.عزت و شکوه صدر اسلام هنگامی باز می گردد که مسلمانان در یک صف قرار گیرند و امکانات و ثروت و قدرت و شکوه آنان رونقی برای اخلاق و معنویت شود.
5- جلوگیری از تشویش افکار غیر مسلمانان و پیشگیری از گریز از دین در جامعه اسلامی.زیرا هرگاه نزاع های فرقه ای و مذهبی اوج بگیرد، در داخل جوامع مسلمان سرخوردگی، تنفر و گریز از دین شکل می گیرد،واسلام به عنوان دین خشونت معرفی می گردد و طرفداران جنگ تمدنها و آنانی که از جنگ های صلیبی سخن می گویند، برآمد جنگ های مذهبی را ریشه در آموزه های دینی اسلام معرفی می نمایند و اگر مسلمانان در فلسطین و در جاهای دیگر به حق از خود دفاع می کنند، به حساب خشونت طلبی اسلام جا می زنند.
این است که روشن کردن اهداف وحدت و نشان دادن عوامل موثر بخش، این فایده را خواهد داشت که روشن کند منظور از وحدت استحاله و از بین بردن مذهبی به نفع مذهبی دیگر نیست، نزاع و اختلاف نکردن وسعه صدر و تحمل دیگران داشتن و کاستن تنش ها و تکفیر ها و ایجاد دوستی و محبت در میان ملل اسلامی است.
عوامل وحدت بخش
در قرآن کریم،آیات بسیاری مسلمانان را به اختلاف افکار دسته ها ،گروه ها،ملت هاو طبایع بشری توجه می دهد و این گونه از چندگانگی را به عنوان یک سنت الهی می شناسد. یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا.(حجرات/13)ای مردم،ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید.
و یا در جایی دیگر می فرماید: وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً (نوح/14) شما را به گونه های مختلف آفرید.این تنوع گونه ها، هم به لحاظ ذهنی و فکری و استعداد و فهم، وهم به لحاظ شرایط اجتماعی و فرهنگی و موقعیت زندگی و گرایش های عقیدتی می تواند باشد، و نیز این از مشیت الهی است که انسان ها از جهت هوش،ذکاوت،شجاعت،آرمان خواهی و روحیات علمی و اقتصادی متفاوت باشند: وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ (انعام/165) برخی را بر برخی دیگر بالاتر ازدیگری گردانیدیم تا شما را در این تفاوت مراتب و درجات بیازماییم و درجایی دیگر می فرماید: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً (مائده/48)اگر خداوند می خواست همه شما را یک امت قرار می داد.
از سوی دیگر،این اختلاف ،گاه در طبقه پیامبران شکل گرفته و قرآن به تفاوت درجات آنان اذعان کرده است: تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ (بقره/253)برخی از این پیامبران را بر بعضی دیگر فضیلت و برتری دادیم، و این برتری با انتخاب خداوند و بر اساس حکمتی بوده است. وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‏ بَعْضٍ (اسراء/55) .بی گمان برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم .و این برتری در مقام رسالت،شریعت و بیان معارف تاثیر گذار در جامعه و عقاید و بینش آنان می گردد و همین زمینه چند فکری را فراهم می سازد،چنانکه در برابر ،جامعه هر چه بخواهد یکدست شود، باز به طور کلی ممکن نیست و اقوامی خواه ناخواه جنگ و اختلاف را دارند. تایید این مطلب با این بیان قرآن است که می فرماید: وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ (مائده/63)خداوند بین یهود تا روز قیامت عداوت و دشمنی را قرار داده است، در حالی که اگر مسلمانان به دستورات الهی عمل کنند و از نزاع و جنگ بپرهیزند سیادت و آقایی خواهند داشت : وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.( آل عمران/139) ترس و حزن به دل راه ندهید، شما اگر مومن باشید برتر خواهید بود.
بنابراین،نفس چندگانگی و چند مذهبی گریز ناپذیر است. در مقام قضاوت نیستیم که بگوییم این مذهب خوب است یا آن مذهب و این هم ممکن نیست که گفته شود همه مذاهب یکی شوند،چون این هم عملی نیست و از قرآن استفاده می شود که همواره اختلاف مذهبی وجود دارد: وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ (هود/113)اگر پروردگار تو خواسته بود همه مردم را یک امت قرار می داد، ولی همواره در اختلاف خواهند بود.پس باید کاری کرد که این اختلاف به تشتت، نزاع،درگیری،کینه وکشتار نیجامد و اختلاف سلیقه ها،برداشت ها،موجب آثار عملی تنش زا نشود و مهم تر خود را از امت واحد جدا ندانند ،چون خداوند با همه این احوال فرموده است: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً (انبیاء/92) این دین شما و این امت شما یگانه است.
با این مقدمه آشکار می شود که چگونه باید به سراغ وحدت بخشی رفت و عوامل توجه به وحدت را شناخت. زیرا شناخت عوامل، به شناخت راه کارها می انجامد و هر مذهب و گروهی می داند که با واقعیتی به نام اختلاف مذاهب رو برو است و اگر بخواهد به تعالیم قرآن عمل کند، به دنبال یکی کردن نمی رودو به ریسمان الهی چنگ می زند، چون چاره ای ندارد که این اختلا ف را از راه دیگری چاره کند، چاره ای که عملی و مثمر ثمر باشد و با تحفظ مذهب خود، زمینه تشتت و نزاع را بر طرف کند.

1- رفتار مسالمت آمیز با پیروان مذاهب مخالف
یکی از راههای وحدت بخش، احترام متقابل پیروان مذاهب مختلف با یکدیگر است. زیراهر چند اختلافات مذهبی عمیق باشد،امااین اختلافات نباید آثار عملی خشونت باری بین مسلمانان در پی داشته باشد و حساب اختلاف عقیدتی با حساب رفتار و حقوق اجتماعی مخالفان کاملاً جدا است و اختلاف در مذهب به تنهایی تاثیری در حقوق اجتماعی مسلمانان ندارد. سوکمندانه عمده ترین مشکل در رفتار مسالمت آمیز، نگاه فقیهانه به مسئله است، بسیاری از مخالفان رفتار مسالمت آمیز، با حکم فقهی به سراغ مسئله می روند، در حالی که نخست موضوع کلامی است تا فقهی و در مرحله بعد موضوع اخلاقی است و سپس حقوقی و در نهایت موضوع فقهی است، به همین دلیل بسیاری از آرای کلامی متاثر از اجتهادات فقهی ونگاه فقیهانه هستند و هر گونه اشتباه در اندیشه ، تاثیر بسیاری در خطاهای فقهی می گذارد.
در خصوص مخالفان مذهبی به سراغ قرآن می رویم و بر مبنای معرفتی آن را از منظر قرآن بررسی می کنیم.طرد و برخوردهای خشن با مخالفان عقیدتی از آنجا سرچشمه می گیرد که فرد اعتقاد خود را صحیح و اعتقاد دیگران را باطل می داند، تا جایی که به خود اجازه می دهد برای نابودی آنان قدم بردارد.اما اگر ثابت شود که نگاه قرآن به انسانها بر این مبنا می باشد که اعتقاد انسان متکی به عوامل گوناگونی است.محیط تولد، پدر و مادر ، احساسات و ادراکات مختلف، شرایط تاریخی و اجتماعی و جغرافیایی و فرهنگی،که همه اینها در عقیده انسان تاثیر می گذارد و به صورت گریز ناپذیر شرایطی را به وجود می آورد که فردی در محیط زندگی تابع این مذهب و فردی در محیطی دیگر تابع مذهب دیگر می شود. با چنین تحلیلی از درک های متفاوت انسانها در فهم حقایق علمی و معارف دینی و اختلاف شرایط و محیط ها، اختلاف دینی طبیعی و به عنوان واقعیتی اجتناب ناپذیر تلقی می گردد. وقتی مطالعه بیشتر و کمتر فرد باعث اختلاف در فهم و تفسیر قرآن می گردد، وقتی شرایط روحی و اخلاقی، باعث اختلاف فهم ها می گردد، وقتی که عوامل بیرونی و محیطی و حتی رفتارهای حاکمان تاثیر گذار در اعتقاد فردی می گردد، نمی توان همه اختلافات ا عتقادی را به حساب سرکشی، طغیان ، عناد وسرپیچی از حق گذاشت. قرآن کریم به هر دو عامل توجه دارد، هم جایی که اختلاف، نتیجه شرایط طبیعی و نکات پیشین است، و هم جایی که در اثر سرکشی، طغیان ، عناد و سرپیچی از حق، اما واقعیت آن است که عمده این اختلاف ها در جوامع ناشی از جحد و انکار حقیقت و از روی سرکشی نیست و ثمره طبیعی و منطقی محیط وتربیت و ازقبیل اختلاف دسته نخست است که به تعبیر قرآن : وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ (هود/118) .همواره در اختلاف هستند و این اختلاف در علم سابق و ازلی خداوند تعلق گرفته و بر طرف کردن آن به قهر و غلبه ساخته نیست و وقتی خداوند می گوید : وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لامَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ .(یونس /99) مشیت خداوند تعلق نگرفته که همه در روی زمین ایمان آورند و همه یک گونه مومن باشند و عقیده واحدی داشته باشند و این انتخاب و اراده در گزینش راه و خصوصیات آن دخالت داشته ،بنابراین دلیلی ندارد که صاحبان مذاهب بخواهند آثار عملی و خشونت باری ایجاد کنند و رفتار مسالمت آمیز با پیروان مذاهب مخالف را به جنگ و نزاع تبدیل کنند.
به همین دلیل روایات فراوانی از اهل بیت رسیده که این مسالمت را تشویق و ترویج می کنند.در روایتی از امام صادق رسیده است : اگر مردم بدانند که چگونه خداوند تبارک و تعالی این خلق را آفرید، هیچ کس دیگری را ملامت نمی کند.(حر عاملی،ج16،باب 14،ص 161، حدیث 21243، آل البیت).
و در حدیثی دیگر از ایشان درباره مدارا و مسالمت با مخالفان می فرماید: خداوند اسلام را هفت سهم قرار داده، سپس آن را بین مردم تقسیم کرد و به بعضی یک سهم داد و به برخی دیگر دوسهم و ... پس برآنکه یک سهم دارد ،دو سهم از اسلام را تحمیل نکنید ،زیرا بر ایشان سنگین آمده، متنفرشان می کند ، بلکه با ایشان مدارا کنید و برای ایشان ورود به اسلام و مراتب آن را آسان بگیرید، آنگاه حضرت به شرایط تاریخی عصر خود اشاره می کنند و می فرمایند :
اما ?علمت? ان اماره بنی امیه کانت بالسیف والعسف والجور، وان امامتنا بالرفق والتالف والوقار والتقیه وحسن الخلطه والورع والاجتهاد، فرغبوا الناس فی دینکم وفی ماانتم علیه.(همان ،ح21248،ص165).
بنی امیه با شمشیر و خشونت و ستم بود و رهبری وامامت ما با مدارا و الفت و آرامش و نگهداری و رفتار خوب و خویشتن داری و اجتهاد در راه علم و معرفت است، پس از این روش مردم را به دین جذب و ترغیب کنید.
2- پرهیز از طرح مسائل اختلاف برانگیز و بی ثمر مذهبی
یکی از عوامل وحدت بخش در جامعه اسلامی، پرهیز ازطرح مسائل بی ثمر مذهبی و درگیرکردن جامعه به موضوعاتی است که نه تنها هویت دینی جامعه را تقویت نمی کند و به معنویت و اخلاق اسلامی مدد نمی رساند، بلکه موجب ایجاد افزایش تنش ، اختلاف در میان فرقه های مذهبی می گردد .معمولاً بسیاری از مسائل سطحی دینی که گاه شکل شعار به خود می گیرد و در تقویت معنویت و تعمق دین تاثیر ندارد، از سوی کسانی طرح می شودو فضای آرام جامعه به موضوعاتی درگیر می شود که نه در جهت تقویت فرهنگ اهل بیت است ونه در جهت رونق سنت نبوی.
دراین زمینه چند نکته حائز اهمیت است:
1- روح کلی و جانمایه دعوت قرآن، نهی از جنگ و دشمنی و شقاق و قطعه قطعه کردن اجتماع مسلمانان است .بنابراین هر حرکتی که در جهت ضدیت همدلی وهمکاری باشد،برخلاف دستورقرآن است: وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال/46).
از اختلاف و نزاع در دین بپرهیزید که سست شوید و مهابت شما ازبین برود.
چنانکه از امام صادق نقل شده است: لا تخاصموا بدینکم فان المخاصمه ممرضه للقلب.برای دین خود با مردم ستیزه نکنید، زیرا ستیزه جویی بیمار کننده دل است.(مجلسی، ج2،ص133).
2- ازنظر قرآن ،چون تدبر در آیات و معارفش موجب بروز دیدگاههای مختلف می گردد،لذا قرآن دستور می دهدبا شیوه نیکو بحث انجام گیرد وتنهاراه دعوت به خداوند یک راه رسمیت دارد و آن برخورد با اندیشه از طریق جدال با احسن است:
ادْعُ إِلى‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (نحل/125)
باحکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن با آنان به شیوه ای که نیکوتر باشد مجادله نما.
نتیجه چنین برداشتی از عرضه دین وبرخورد با دیدگاه مخالف، پرهیز از اموری است که برخلاف جدال با احسن است، یعنی چیزهایی که موجب تشدید اختلاف و نتیجه گرفتن از دعوت می گردد، چون این آیه در مقام بیان شیوه تبلیغ و دعوت مردم به دین و راه الهی است که در آن تنها یک طریق راپیشنهاد می کند و آن را موفقیت آمیز در مقام دعوت دینی می شماردو آن روش حکمت و موعظه حسنه است که با بحث های بی ثمر و جدالهایی که ایجاد کینه می کنند سازش ندارد.
3- از لوازم جدال احسن ، پرهیز از مسائل اختلاف برانگیز و کاستن تنش ها است.زیرا وقتی فضای گفتگو و شنیدن فراهم می گردد که محیط دوستی و آرامش برقرار شود و افراد در پی شنیدن سخن یکدیگر و تامل درکلام باشندونه غلبه و تحکم بر دیگری .جدال احسن با تالیف قلوب حاصل گردد و اختلاف برانگیزی تحریک قلوب است و نه تالیف قلوب. قرآن مناظره و بحث را ممنوع نمی کند ،اما همین وظیفه را با عنوان تبلیغ و رساندن در جایی می داندکه فضا برای رساندن ایجاد گردد و اگر در جایی هیاهو و قیل و قال است و صداهابلند ویا فضای گفتگو مسموم است ، بحث بی ثمر و تبدیل به مخاصمه گردیده،مخاصمه ممنوع می شود.امام باقر درروایتی می فرماید : لاتخاصموا الناس فإن الناس لو استطاعوا ان یحبونا لأحبونا.(مجلسی ،ج2،ص132،ح21) با مردم( و مخالفان عقیدتی خود)مخاصمه نکنید،زیرا مردم اگر توان آن داشته که ما را دوست بدارند،دوست خواهندداشت.
این نکته هم به لحاظ منطقی برای دعوت گران مهم است و هم به لحاظ روان شناسی ،بویژه آنکه اگر موضوعات از اموری باشد که در نهایت ثمر دینی و عملی ندارد و جنبه تاریخی دارد،که هم نقل قولها متفاوت است و هم تفسیرهای آن و اگر طرفدار مذهبی این نقل را بگیرد،مقابلش نقل دیگر را و اگر این طرف تحلیل و تفسیر خاص را به دیگری با تحلیل و تفسیری دیگر مقابله می کند و در نهایت جز آلوده شودفضای صمیمیت و دوستی و الفتی که قرآن از ما می خواهد ،چیزی عاید نخواهد شد، و تازه هر یک سر خط اول ایستاده اند.
3-جلوگیری از تحریک احساسات و توهین به مقدسات
بی گمان یکی از عوامل وحدت بخش ،بلکه از مهمترین آن احترام به مقدسات صاحبان مذاهب و مواظبت بر رعایت ادب در گفتار در ذکر نام آنها ست.این اصل عقلایی است که آنچه را بر خود نمی پسندی بر دیگران مپسند.اگر ما نمی خواهیم به بزرگان ،علما و دانشمندان ما بی ادبی شود ،دیگران نیز چنین خواسته ای دارند.قرآن کریم این اصل را حتی درباره بت پرستان و کسانی که به جز خدا را می پرستند مطرح می کند:


+ نوشته شـــده در دوشنبه 93 اسفند 25ساعــت ساعت 9:0 صبح تــوسط سعید جندالمهدی | نظر بدهید