اسحاق به یعقوب رسید. و حضرت یعقوب آن را به صورت دعا و حرز در بستهاى قرار داده و بگردن یوسف آویزان کرده بود. این جا جبرئیل آمد آن را بیرون آورد و بر تن یوسف پوشانید، و این همان پیراهین است که یعقوب از آن بوى یوسف را شنید و بینا شد: هنگامى که کاروان از مصر آمد. «1»
وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِ در این صغر سنّ خداوند به یوسف وحى کرد چنان که به یحیى و عیسى وحى کرد.
لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا خدا به یوسف، وحى کرد تا به سرانجام کارش وى را مژده و بشارت دهد، و معناى جمله این است که حتما از این گرفتارى نجات مىیابى و براى برادرانت از آنچه بر سرت آوردهاند نقل خواهى کرد. وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ: در حالى که به علت بالا رفتن موقعیت و مقامت و این که مدّتها از آنها دور شدهاى نتوانند تو را بشناسند که یوسف هستى، و بعضى گفتهاند: معناى وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ این است که آنها از این خبر نداشتند که ما به یوسف وحى مىکنیم و او را از وحشت و تنهایى بیرون مىآوریم. آنها خیال مىکردند که او را مونسى نیست.
وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً برادران یوسف در آخر روز، نزدیکیهاى شب پیش پدرشان آمدند و شروع به گریه کردند تا به او بفهمانند که راست مىگویند:
قالُوا یا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ گفتند پدر! ما رفته بودیم براى مسابقه، مسابقه دو، یا تیراندازى، در تفسیر گفته شده: «ننتضل» مسابقه تیراندازى، «وَ ما أَنْتَ»: بمصدق «لَنا وَ لَوْ کُنَّا: تو اکنون به دلیل علاقهاى که به یوسف دارى اگر چه ما نزد تو، راستگو باشیم حرف ما را نمىپذیرى چه رسد به این که اکنون به ما بدگمانى و اعتمادى به گفته ما ندارى.
بِدَمٍ کَذِبٍ آلوده به خون دروغى، و مىتوان گفت موصوف به مصدر است براى
__________________________________________________
1- لَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ، آیه 94.
ترجمه جوامع الجامع، ج3، ص: 193
مبالغه مثل قول شاعر:
فهن به جود و انتم به بخل
: «1» (جواد و بخیل نگفته، تا افاده مبالغه کند)، روایت شده است که یعقوب پیراهن را گرفت و بر روى صورتش انداخت و بقدرى گریست که صورتش با خون پیراهن رنگین شد و گفت: به خدا سوگند تا امروز گرگى را از این، بردبارتر ندیدم که پسرم را خورده و پیراهنش را بر تنش ندریده است. «2»
عَلى قَمِیصِهِ در محل نصب است بنا بر ظرفیّت: جاءوا فوق قمیصه بدم کذب: و جایز نیست که حال مقدّم باشد، زیرا حال از مجرور بر آن مقدّم نمىشود.
قالَ: بَلْ سَوَّلَتْ: گفت هواهاى نفسانىتان امر عظیمى را برایتان آسان نمود و آزار یوسف را در چشم شما بى اهمیّت جلوه داد و این جنایت بزرگ را درباره او مرتکب شدید.
«سول» استرخاء: سهل و آسان شمردن.
فَصَبْرٌ جَمِیلٌ کار من صبر جمیل است، یا صبر جمیل بهتر است، «صبر جمیل»، شکیبایى است که در آن جز به خدا شکایتى نبرند چنان که فرمود: از پریشانى و اندوهم تنها به خدا شکوه مىبرم. «3»
وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى و براى تحمّل دردى که شما بیان مىکنید: یوسفم از بین رفته، فقط از خداوند کمک مىخواهم.
__________________________________________________
1- زنان نسبت به او یکپارچه بخشندگىاند، و شما نسبت به او سراسر فرومایگى- م.
2-
تاللّه ما رأیت کالیوم ذئبا أحلم من هذا: اکل ابنى و لم یمزق علیه قمیصه.
[.....] 3-نَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ. آیه 86.
[سوره یوسف (12): آیات 19 تا 20]
وَ جاءَتْ سَیَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ قالَ یا بُشْرى هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَعْمَلُونَ (19) وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ کانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ (20)
ترجمه جوامع الجامع، ج3، ص: 194
ترجمه:
و کاروانى فرا رسید و آب آور خود را فرستادند، او، دلو خود را در چاه افکند، و صدا زد: مژده باد، این کودکى است، این مطلب را کاروانیان، به عنوان یک سرمایه از دیگران پنهان داشتند، و خداوند به آنچه که آنها انجام مىدادند آگاه است. (19)
او را به بهاى کمى: چند درهم، فروختند و نسبت به او بىاعتنا بودند. (20)
تفسیر:
